loading...
ظهور نزدیکه
Montazer بازدید : 147 شنبه 31 اردیبهشت 1390 نظرات (0)

مولاي من! اي كاش آن اوايل كه زبان گشودم، نزديكانم مرا به گفتن يا مهدي
> وا مي‌داشتند. اي كاش مهد كودكم، مهد، آشنايي با تو بود. كاشكي در كلاس
> اول دبستان، آموزگارم الفباي عشق تو را برايم هجي مي‌كرد و نام زيباي تو
> را سر مشق دفترچة تكليفم قرار مي‌داد. آقاي من! از كجا آغاز كنم؟ از خود
> بگويم يا از ديگران؟ از نسل‌هاي گذشته بگويم يا از نسل امروز؟ از دوستان
> شكوه كنم يا از دشمنان؟ از آناني بگويم كه خاطر شريف تو را مي‌آزارند؟ از
> آنها كه دستان پدرانه و مهربانت را خون ريز معرفي مي‌‌كنند؟ از آنها كه
> چنان برق شمشيرت را به رخ مي‌كشند كه حتي دوستانت را از ظهورت
> مي‌ترسانند؟ مي‌خواهم به سوي تو برگردم. يقين دارم برگذشته‌هاي پر از
> غفلتم، كريمانه چشم مي‌پوشي؛ مي‌دانم توبه‌ام را قبول مي‌كني و با آغوش
> باز مرا مي‌پذيري. من از تو گريزان بودم؛ اما تو هم چون پدري مهربان،
> دورادور مرا زير نظر داشتي... العفو... العفو.... . (برگرفته از كتاب
> آشتي با امام عصر «هراتي

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 24
  • بازدید کلی : 1,530